تحقیق درباره دينداري، ديني، زندهگي

ميدهد” (محدثي، 1386: 97)
اين مسألهاي است که هماکنون در جامعهي ما مشاهده ميشود و موجب رويبرتافتن بسياري از جوانان از قرائتهاي رسمي از دين گرديده است. در واقع، نتايج پژوهش حاضر نيز از تأثير سياستهاي ديني دولت در کاهش پايبندي ديني جوانان (دستکم در مورد قرائتهاي رسمي و شريعتمدارانه از دين) حکايت ميکند؛ مسألهاي که در سخنان بسياري از مصاحبهشوندهگان چه بهصورت مضمر و چه آشکارا منعکس شده است.
نکتهي آخري که در باب تغييرات دينداري دانشجويان شايستهي توجه است اين واقعيت است که آن جنبه از دينداري که در گرداب تحولات دينيِ به وجود آمده در زندهگي بسياري از دانشجويان حضوري پررنگتر از ساير جنبهها داشته است و در زندهگي کنونيشان نيز براي آنان واجد اهميت خاص است، همانا وجه معنوي دينداري است. در واقع، بسياري از باورها، مناسک و شرعيات موجود در دينداري دانشجويان طي رويارويي حيات ديني آنان با حيات عقلاني، ريزش کرده است اما داشتن نگاهي معنوي نسبت به زندهگي و عواطف و الزامات متعاقب با آن بهعنوان عنصري آشتيپذير با عقلانيت، همواره جايگاه مهمي در زندهگي ديني آنان دارد. عليالخصوص اينکه چنين باورهايي براي افراد حسي از تعلق و آرامش را به همراه دارد. اين بحث ميتواند بهعنوان حمايتي تجربي از پروژهي عقلانيت و معنويت مصطفا ملکيان مطرح شود. به باور ملکيان، عنصر تعبد بهعنوان عنصر اصلي دين در تناقض با عنصر تعقل است، و از اينرو، اتخاذ چشماندازي عقلاني نسبت به امور ميتواند بسياري از جزم و جمودهاي متعبدانهي دينداري را در هم شکند. اما نگاه معنوي برخلاف نگاه تعبدي خردگريز نيست و فردي که حياتي معنوي دارد لزومن خود را پيرو بيچونوچراي هيچ مرجعي نميداند (ملکيان، 1392: 53-50). از اينرو، معنويت با کارکردهاي رواني مثبتي که براي مردمان در پي دارد ميتواند همزمان با نگاه عقلاني در زندهگي آنان حضور داشته باشد.
5-2 پيشنهادهاي پژوهشي
در فصل چهارم نشان داده شد که بسياري از مشارکتکنندهگان در زندهگي اوليهشان همواره سطحي از احساس گناه را تجربه ميکردهاند اما با فاصله گرفتن دينداري سنتي اين احساس گناهکار بودن در آنان رو به کاهش گذاشته است. پرسشي که در اينجا مطرح ميشود اين است که چه ارتباطي ميان دينداري (سنتي و غيرسنتي) و احساس گناه و آلودهگي وجود دارد و آيا ميتوانيم سبک خاصي از دينداري و گونهي خاصي از دينداران را متصف به چنين خصيصهاي کنيم؟ به گمان پژوهشگر، هر چه دينداري افراد بيشتر مبتني بر جهتگزيني پاداش و خسارت باشد و هر چه در فرهنگ ديني گزارههاي قهري و تنبيهي و مبتني بر عذاب و عقاب دنيوي و اخروي بيشتر رايج باشد و نيز هر چه دايرهي ممنوعيتها و بايد و نبايدهاي موجود در متن دين عرصه را بر مؤمنان تنگتر کند به همان نسبت احساس گناه نيز در ميان اعضاي گروه ديني افزايش خواهد يافت. کما اينکه در دورهي اوليهي زندهگي افراد که براي آنان با احساس گناه همراه بود است، گزارههاي قدرت و قوت و عذاب و عقاب الاهي در محيط ديني سنتي آنان بيشتر رواج داشته است. مسألهاي که پيگيري آن به پژوهشگران اين حوزه پيشنهاد ميشود اين پرسش است که چه ارتباطي ميان دينداري (سنتي و غيرسنتي) و احساس گناه وجود دارد و آيا ميتوانيم سبک خاصي از دينداري و گونهي خاصي از دينداران را متصف به چنين خصيصهاي کنيم؟
در فصل حاضر، از نظريهي محروميت و ربط آن با نتايج پژوهش حاضر سخن به ميان آمد. اما پيشنهادي که در اين باره به علاقهمندان حوزهي جامعهشناسي دين ميشود اين است که به بررسي رابطهي ميان محروميت و انواع دينداري بپردازند. مطالعات مکمل در خصوص ارتباط محروميت با انواع دينداري (نه سطوح و ميزان دينداري متعارف) و يافتن اين نکته که در طبقات محروم چه نوعي از دينداري از رواج بيشتري برخوردار است ميتواند براي فهم و همچنين حک و اصلاح احتمالي نظريهي محروميت مفيد فايده باشد. درحقيقت، مطالعهي سبکهاي دينداري در ميان هر يک از طبقات اجتماعي ميتواند به درك بهتر و افزونتر از دامنه و محدوديتهاي نظريهي محروميت بيانجامد.
سهومين و آخرين پيشنهاد پژوهشي اين تحقيق، در واقع پيشنهاد يک پژوهش ميانرشتهاي با موضوع بررسي نقش تيپهاي شخصيتي در تحول در پايبندي ديني افراد است. يکي از دستهبنديهاي معتبر و شناختهشده در زمينهي تيپهاي شخصيتي مدلي است که در بين روانشناسان با عنوان “مدل اناگرام” شهرت دارد که 9 تيپ شخصيتي مختلف را معرفي ميکند. از ميان اين تيپهاي شخصيتي، تيپ 4 و تيپ 5 واجد ويژهگيهايي هستند که در أثر آن ويژهگيها ميتوانند بيشترين شورش را بر عليه عقايد و باورداشتهاي پذيرفته شده و رايج داشته باشند (پالمر، 1390). در فصل چهارم نيز استدلال شد که ويژهگيهاي نوعي شخصيتي ميتواند بر دينداري افراد أثر گذارد. در واقع، چنين پژوهشي ممکن است بتواند بدين پرسش که چرا برخي آدميان که در شرايط اجتماعي و فرهنگي مشابهي زندهگي ميکنند و تجربيات زيستهي تقريبن مشابهي دارند، از پايبندي ديني مختلفي برخورداراَند.
5-3 محدوديتهاي پژوهش
محدوديت اصلي پژوهش حاضر همانا حساسيت موضوع مورد بررسي در سطح جامعه و دانشگاه و مشکل جلب اعتماد مصاحبهشودندهگان بو
د. در طول انجام مصاحبهها بعضن مشاهده ميشد که افراد در باب مسائل حساسي نظير چالشهاي اخلاقي و مسائل سياسي جانب احتياط را حفظ کرده و از بيان کامل ديدگاهشان خودداري ميکردند. محدوديت ديگري که گريبانگير پژوهش حاضر و بسياري از پژوهشهايي است که به مطالعهي نيات و تجربيات انسان ميپردازند، در واقع، مسألهي صادق بودن مصاحبهشوندهگان در هنگام مصاحبه است. فرد ممکن است آگاهانه يا ناآگاهانه واقعيت زندهگياش را در پس ذخاير طرحهاي تفسيري144، کلانروايتهاي اجتماعياي که اولويتهاي فرد را براي بازگويي و تفسير ماجراها برميسازند، پردهپوشيهاي محافظهکارانه و نيز غلبهي خودِ وانمودي بر خودِ موجود، پنهان کند. دقت و حساسيت فراواني لازم است تا بتوان تجربيات زيستهي فرد و آنچه که بر او حادث شده است را از خلال تجربيات بازگوشدهاش بيرون کشيد و آن را از درک و تفسير و نگرش فرد نسبت به تجربياتاش تمييز داد.
کتابشناسي
الف. منابع فارسي:
کتابها:
– اينگلهارت، رونالد. نوريس، پيپا (1389)؛ مقدس و عرفي، ترجمه مريم وِتر، تهران: انتشارات کوير.
– برگر، پيتر .ال برگر، بريجيت. کلنر، هانسفريد (1387): ذهن بيخانمان؛ نوسازي و آگاهي، ترجمه محمد ساوجي، تهران: نشر ني.
– بليکي، نورمن (1384)؛ طراحي پژوهشهاي اجتماعي، ترجمه حسن چاووشيان، تهران: نشر ني.
– پالمر، هلن (1390)؛ اناگرام: شخصيتشناسي در کار و زندهگي، ترجمهي احسان الوندي، تهران: موسسهي فرهنگي رسا.
– توسلي، غلامعباس (1369)؛ ده مقاله در جامعهشناسي ديني و فلسفه تاريخ، تهران: انتشارات قلم.
– دورکيم، اميل (1378)؛ خودکشي، ترجمه نادر سالار زاده اميري، تهران: دانشگاه علامه طباطبايي.
– ديليني، تيم (1391)؛ نظريههاي کلاسيک جامعهشناسي، ترجمهي بهرنگ صديقي و وحيد طلوعي، تهران: نشر ني.
– ديويس، چارلز (1387)؛ دين و ساختن جامعه (جستارهايي در الاهيات اجتماعي)، ترجمهي حسن محدثي و حسين بابالحوائجي، تهران: نشر يادآوران.
– کاظمي، عباس، فرجي، مهدي (1388)؛ سنجههاي دينداري در ايران، تهران: انتشارات جامعه و فرهنگ.
– کسل، فيليپ (1383)؛ چکيده آثار آنتوني گيدنز، ترجمه حسن چاووشيان، تهران: انتشارات ققنوس.
– هميلتون، ملکم (1387)؛ جامعهشناسي دين، ترجمه محسن ثلاثي، تهران: نشر ثالث.
– محمدپور، احمد (1392)؛ روش تحقيق کيفي – ضد روش 2، تهران: انتشارات جامعهشناسان.
– گيدنز، آنتوني (1378)؛ جامعهشناسي، ترجمه منوچهر صبوري، تهران: نشر ني.
مقالات:
– برگر، پيتر .ال؛ غيردينيشدن منشأ کثرتگرايي است، ترجمه ليلي مصطفوي کاشاني، نامهي فرهنگ، شماره 24، زمستان 1375.
– توسلي، غلامعباس. مرشدي، ابوالفضل؛ بررسي سطح دينداري و گرايشهاي ديني دانشجويان؛ مطالعهي موردي: دانشگاه صنعتي اميرکبير، مجلهي جامعهشناسي ايران، دورهي هفتم، شمارهي 4، زمستان 1385.
– جهانگيرزاده، محمدرضا؛ ديدگاههاي شناختي تحولي در رشد اخلاقي، معرفت اخلاقي، سال دوم، شماره چهارم، پاييز 1390.
– خضرائي، فريد؛ وحشت نظامهاي سياسي از نوگروي ديني، سايت جرس، زمستان 1388، دسترسي در: http://www.rahesabz.net/story/9431.
– دهشيري، محمدرضا؛ تأثير تحولات سياسي – اجتماعي بر هويت فرهنگي ايران معاصر، فصلنامه تحقيقات فرهنگي، نامه پژوهش، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد: 1380.
– شجاعيزند، عليرضا؛ مدلي براي سنجش دينداري، مجلهي جامعهشناسي ايران، دورهي ششم، شمارهي 1، بهار 1384.
– شريعتي مزيناني، سارا. باستاني، سوسن. خسروي، بهناز؛ جوامعي در نوستالوژي اجتماع؛ نگاهي به پديدهي معنويتهاي نوپديد در ايران، فصلنامه ايراني مطالعات فرهنگي و ارتباطات، سال سهوم، شماره 8، بهار 1386.
– طالبان، محمدرضا؛ ارزيابي تجربي نظريهي محروميت در تبيين دينداري، مجلهي مطالعات اجتماعي ايران، شمارهي 5، زمستان 1391.
– فراستخواه، مقصود (1389)؛ اخلاق غيرديني و دين غيراخلاقي: بحثي در باب نسبت ميان دين ورزيدن و اخلاقي بودن، دسترسي در: http://farasatkhah.blogsky.com/.
– فيني، جان. ام؛ نظريهاي در باب تعهد ديني، ترجمهي افسانه توسلي، فصلنامهي تحقيقات فرهنگي، سال پنجم، شمارهي 20 و 21، بهار و تابستان 1380.
– کديور، پروين (1377)؛ ارتباط تحول شناختي با تحول اخلاقي و مضامين تربيتي آن، فصلنامهي علوم انساني دانشگاه الزهرا، سال هفتم و هشتم، شمارهي 24 و 25، زمستان 1376 و بهار 1377.
– کريسايدز، جرج؛ در باب چيستي جنبشهاي نوپديد ديني، ترجمهي باقر طالبي دارابي، فصلنامهي هفت آسمان، شمارهي 20، تابستان 1386.
– کوز، علي؛ سفر از جهان سکولار به جهان مقدس: (تجربههاي بوميان بريتاني بهاسلامگرويده)، ترجمه دکتر سيدحسين سراجزاده و سيدهادي سراجزاده، نامه پژوهش فرهنگي، سال هشتم، دورهي جديد، شمارهي 7.
– محدثي، حسن؛ آيندهي جامعهي قدسي: امکانات و چشمانداز اجتماعي ـ سياسي دين در ايران پساانقلابي، مجله انجمن جامعهشناسي، سال هشتم شماره17(پياپي)، بهار 1386.
– ـــــــــــــ؛ امتناع اندازهگيري دينداري و امکان رتبهبندي انواع دينداري، مجلهي مطالعات اجتماعي ايران، دورهي هفتم، شماره 1، بهار 1392.
– ـــــــــــــ؛ دوتاييهاي جامعهشناسي دين، مجلهي انجمن جامعهشناسي ايران، سال دهم، شماره 3، پاييز 1388.
– ملکيان، مصطفا؛ تجربهي ديني، مجلهي نقد و نظر (ويژهنامهي تجربهي ديني)، شمارهي 23 و24، تابستان و پاييز 1379.
– ــــــــــ
ـــــ؛ ملکيان پنجم، متن مصاحبهي مصطفا ملکيان، مجلهي مهرنامه، سال چهارم، شمارهي 32، آذر 1392.
– موتلو، کيهان؛ بررسي عقايد ديني دانشجويان دانشگاه آنکارا، ترجمهي غلامرضا غفاري، فرهنگ و توسعه، شمارهي 28، سال 1372.
– ميرآخورلي، مژگان؛ بررسي ميزان پايبندي مذهبي دانشجويان دانشگاه آزاد اسلامي واحد گرمسار، پژوهشنامه علوم اجتماعي، سال سهوم، شمارهي سهوم، پاييز 1388.
– وريج کاظمي، عباس؛ فرجي، مهدي؛ عرفيشدن و زندهگي روزمره، نامهي علوم اجتماعي، شمارهي 11، بهار 1382.
– هرويولژه، دانيل؛ انتقال و شکلگيري هويتهاي اجتماعي ـ ديني در مدرنيته، ترجمهي محمود نجاتي حسيني، فصلنامهي پژوهش، شمارهي 5، سال 1380.
رسالهها و پاياننامهها:
– جلالي، اسماعيل؛ سنجش گرايش ديني دانشجويان روزانه دانشگاه تبريز و بررسي نقش يادگيري اجتماعي در آن، پاياننامه کارشناسي ارشد رشته جامعهشناسي، دانشگاه تبريز، سال 1377.
– حبيبزاده خطبهسرا، رامين؛ بررسي انواع دينداري در ميان دانشجويان دانشگاه تهران، پاياننامه کارشناسي ارشد رشته جامعهشناسي، دانشگاه تربيت مدرس، سال 1384.
– زارع، مريم؛ بررسي تغيير نگرشها و رفتارهاي ديني جوانان،